2- به نام خالق پیداوپنهان که پیدا و نهان داند به یکسان
3- به نام خداوند دادار پاک پدید آور آدم ازآب وخاک
4 - به نام خداوند جان وخرد کزین برتر اندیشه برنگذرد
5- به نام خدایی که برذات وی محال است هرگز بردعقل،پی
6- به نام خدایی که خاک آفرید کزان خاک انسان پاک افرید
7- ای نام تو بهترین سرآغاز بی نام تو نامه کی کنم باز
8-بسم الله الرحمن الرحیم هست کلید درگنج حکیم
9-به بسم الله می خوانم خدارا زمشتی خاک آدم ساخت مارا
10-به نام خداوندجان آفرین حکیم سخن درزبان آفرین
خداوند کاظم خدای ادب خداوند روز و خداوند شب
خداوند مهر و خدای وفا به نام خدایی که دارد رضا
خداوند عدل و خداوند داد خداوند بخشش خدای جواد
خداوند هادی خداوند راه خداوند روزی ده رهنما
خدای حسن نرگس وآفتاب خدای پذیرای کار صواب
خداوند زیبای رنگین کمان خداوند مهدی صاحب زمان
47- به نام خداوند شعر و سخن نخستین سخن در همه انجمن
48- به نام خدای سمیع و بصیر خطا پوش بخشنده بی نظیر
49-به نام خدای علیم و حکیم رحیم و بسیط و شریف و نعیم
50- به نام خدای بزرگ و احد تعالی و شافی ، قدیر و صمد
51-به نام خدای رئوف و غفور حمید و لطیف و مجید و صبور
52-به نام خداوند وجد و سرور پدید آور عشق و احساس و شور
53-به نام آن که او نامی ندارد به هر نامی که خوانی،سر برارد
54-بس مبارک بود چون فر همای اول کار ها به نام خدای
55-به نام آنکه خنده آفریده به بد خلقی خط بطلان کشیده
56-حمد پاک از جان پاک آن پاک را کاو،به وجد آورد، مشتی خاک را
57-بزرگی هست در دنیا خدا نام که با یادی کند دلها چه آرام
58-آغاز سخن یاد خدا باید کرد خود را به امید او رها باید کرد
ای با تو شروع کارها زیبا تر آغاز سخن تو را صدا باید کرد
59-گفتار مرا تو باید آغاز کنی آغاز سخن مرا سر افراز کنی
60- به نام خالق ارض و سماوات به نام داور روز مجازات
61-به نام خداوند جغرافیا به نام همان قاره آسیا
62-به نام خداوند رنگین کمان فروزنده روز و شب آسمان
63-به نام خداوند زیبا سخن خداوند آلاله ها در چمن
64-به نام خداوند آلاله ها خداوند پروانه و پونه ها
65-درود بر خدای هنرآفرین نگارنده هر گل آتشین
66-به نام خداوند نون و قلم خداوند آزادی و عشق و غم
67-به نام خالق سبز بهاران خداوند طراوت , جویباران
68-به نام خداوند خوب بهار خداوند گل , لاله و لاله زار
69-به نام خدای بلندآسمان خداوند خاک و خدای جهان
70- به نام خداوند پاک و دلیر خداوند دریا ،خدای امیر
71- به نام خداوند سبز و سپید خداوند سال و خداوند عید
72-به نام خداوند سنگ و خداوند گنج خداوند شادی خداوند رنج
73-به نام خداوند کوه و خداوند دشت خداوند دره خداوند گشت
74-به نام خداوند ریحان و گل خداوند هادی هدایت سبل
75-به نام خدای شفیع و صبور خداوند دانش خداوند نور
76- به نام خداوند تاج و خداوند گنج خداوند روزی , سرای سپنج
77-به نام قادر پاک توانا به نام آنکه جان بخشید مارا
78-به نام بی نیاز عالم آرا خدای فاطمه آرام دل ها
79-به نام چاره ساز و حی سر مد خدای فاطمه دخت محمد
80-به نام خداوند حی رحیم خدای بهشت و خدای جحیم
81-به نام خداوند شعر و غزل به نام خداوند عزوجل
82-به نام خداوند شعر و غزل کلامش نشیند به دل تا ازل
83-به نام خداوند نان و خداوند جان دهد روزی اش را به پیر و جوان
84-به نام خداوند احساس پاک خداوند شمس و مه تابناک
85-به نام خداوند نیلوفرین ستایش ز بهر تو ای بهترین
86-به نام خداوند دریای نور خدایی که دارد به هر جا حضور
87-به نام خداوند شعرو غزل خداوند روزی ده بی مثل
88-به نام خداوند روشن ضمیر خداوند روشنگر بی نظیر
89- به نام خداوند دریاچه ها که داده ظرافت به پروانه ها
90-به نام خداوند احساس پاک همان که آفریده ما را ز خاک
91-به نام اون که آرامش میاره چه زیبا آفریده اون ستاره
92-ز بسم الله چیزی نیست بهتر نهادم تاج بسم الله بر سر
عجب تاجی است این تاج الهی ببند بر سر برو هر جا که خواهی
93-اول دفتر بود ،نام خداوندگار ایزد با فرو جای،عادل و پروردگار
94-بسم الله الرحمن الرحیم هست سرآغاز الف لام میم
95-بسم الله الرحمن الرحیم ذکرکن ای دوست که باشی تسلیم
96-بسم الله الرحمن الرحیم باغ دل آدمیان رانسیم
97-بسم الله الرحمن الرحیم مصرع برجسته نثرقدیم
98-بسم الله الرحمن الرحیم غنچه سربسته رازحکیم
99-بسم الله الرحمن الرحیم اعظم اسمای علیم حکیم
100-بسم الله الرحمن الرحیم هست نمک برسر خوان کریم
101-بسم الله الرحمن الرحیم آیت الطاف خدای کریم
102-بسم الله الرحمن الرحیم نص صحیح است وکلام حکیم
103-بسم الله الرحمن الرحیم طایرفرخنده ی وحی قدیم
104-بسم الله الرحمن الرحیم کعبه ی جان ودل اهل نعیم
105-بسم الله الرحمن الرحیم حرف نخست است زنظم حکیم
106-بسم الله الرحمن الرحیم گوهریک دانه درج قدیم
107-بسم الله الرحمن الرحیم نغمه مرغان ریاض قدیم
108-هست زگلزارالهی شمیم مخزن الاسرارخدای کریم
109-به نام آن که گنج جسم وجان ساخت طلسم گنج جان هردو جهان ساخت
110-به نام کردگار فرد بی چون که ما را،از عدم آورد بیرون
111-به نام آن که جان را،نوردین داد خرد رادر خدادانی ،یقین داد
112-به نام آن که تن رانور جان داد خرد را سوی دانایی عنان داد
113-به نام آن که جان را زندگی داد طبیعت را به جان پایندگی داد
114-به نام آن که جان از او نشان یافت زبان آموخت حرف ونطق جان یافت
115-به نام پادشاه عالم عشق که نامش هست نقش خاتم عشق
116-بیا ساقی اسباب می ساز کن سر خم به نام خدا باز کن
117-آرم آغاز در این نامه زنو نام خدارا آن که آشفته زگیسوی بتان خاطر مارا
118- به نام دوست گشاییم دفتر دل را به فر عشق فروزان کنیم محفل را
119-رشته اسرارهرکاری است ،بسم الله الرحمن الرحیم
بهر ما بهتر ز هر یاری است، بسم الله الرحمن الرحیم
ابتدای خلقت کون ومکان
خالق سبحان بگفتا نام بسم الله الرحمن الرحیم
پای برآتش نهادش آن خلیل
گفت یارم تو نگهدارم به بسم الله الرحمن الرحیم
چون که خوابانید اسماعیل را از بهر ذبح
گفت یا رب کن قبول از من توبا بسم الله الرحمن الرحیم
چون عصایش اژدهاگردید ترسید آن کلیم
خالقش گفتابگیر این را تو با بسم الله الرحمن الرحیم
چون یموتی خواست عیسی حی کند
ابتدای نسخه اش بنوشت بسم الله الرحمن الرحیم
کورمادرزاد رابینا نمود
داروی این کار بودش هم به بسم الله الرحمن الرحیم
چون که جبرییل امین می خواست پیغام آورد
تافرودآمد زمین،گفتا که بسم الله الرحمن الرحیم
چون بگفت احمد، ن والقلم در پیش رب
پیش ازین گفتا که بسم الله الرحمن الرحیم
موقعی احمد قدم بنهاد، برکوی حرا
گفت یارب کن مدد برمن، تو بسم الله الرحمن الرحیم
مصطفی چون خواست بالاتر رود از جبرییل
کی توانی رفت؟ بدون ذکر بسم الله الرحمن الرحیم
فاطمه چون با علی خواستندتا همسر شوند
یک صدا گفتند یاران ،نام بسم الله الرحمن الرحیم
در شبی حیدر به جای مصطفی چون آرمید
سرنهاد برخاک ،گفتا اوکه بسم الله الرحمن الرحیم
چون حسین ،شمشیر را برمی کشیدش از نیام
در چنین وقتی بگفت از بای بسم الله الرحمن الرحیم
ظهر عاشورا که شد، تکبیر از دل برکشید
بعد تکبیرش بگفتا نام بسم الله الرحمن الرحیم
چون ابو الفضل ،مشک دردست آمده، شط فرات
خواست پرآبش کند گفتا که بسم الله الرحمن الرحیم
ای آدمی ،درمیان قبر نمی آید کسی بهر کمک
دم به دم با خود بگو جانم تو بسم الله الرحمن الرحیم
120- بـــه نــام خــدایـی کـه جـان آفــریـد
زمـیـن و زمــان و مــکان آفـــریــد خــداونــد دانــا ، خــداونــد هــوش خـــداونـد روزی ده عـــیــب پـوش خـدایـی کـه داراسـت ،عــلم غـیـوب تــوانـای مـطـلـق بــپـوشـد عـیـوب خـدایـی کـه در خـلـقـت ایـن جـهان نــبـودسـت مــحـتـاج ، بــرایــن و آن خـدایـی کـه بـخـشـیـد هـستی بـه ما دلــــیــل وجــودش زهـــسـتـیّ مــا خــداونـد رحـمـان ، خـدای رحـیـم کـه هـم قـهروهم عفو او شد عـظیم امــیـد هـمـه بـنـدگان ،عــفـو اوسـت نـشاید کـه نـومـید گـشتـن ز دوست ومن هم امیدم ، به بخشایش است که از لطف یزدان در آسایش است ...................................................................................
121-به نام خداوند دلهای پاک که نامش بود در دلت تابناک
به نام کسی که تورا آفرید سرآغاز عشقست ونور امید................................................................................
122-به نام خداوند بخشنده مهربان کزو ماندگار ،این زمین وزمان
که با نام او راست گشت آسمان که با عشق او شد جهان ،بی کران
به نام جهان بخش پاک آفرین به راهش بود مردم راستین
123- به نام تو ای پاک ایمان که شاهی توراست شکوه و جلال الهی توراست
124- به نام آن که خلاق جهان است امید بی پناه وبی کسان است
به نام آن که یادآوردن او تسلی بخش ،قلب عاشقان است
.................................................................................................................
126- نام تو را خواندم و شعری سپید در غزلستان خیالم دمید
در پی نام تو غزل مستِ مست آمد و در خلوت شعرم نشست
127- نام تو را خواندم و گویی بهار با دل من داشته صدها قرار
128- نام تو آغاز شکوفایی است حرف تو لبریز ز گویایی است
پیش قدوم تو اُفق خم شده سنگ پر از صحبت زمزم شده
بید اگر خم شده مجنون توست لاله اگر سوخته دلخون توست
سرو اگر قامتی افراشته رایت سبز تو نگه داشته
گل چو به توصیف تو پرداخته گونهاش از شوق گل انداخته
آب ز حرف تو زلال آمده چشمه از این زمزمه حال آمده
غنچه به عطر نفست باز شد فصل شکفتن ز تو آغاز شد
***
129- شعر اگر عاطفه آموخته چشم به لعل غزلت دوخته
آینه و آب زلال تو اند در همه جا غرق خیال توأند
آب گرفته است ز رویت وضو آب به لطف تو پر از آبرو
هر چه بهار است ز لبخند توست هر چه شکفته است ز پیوند توست
بی تو سخنها همه بیبال بود سیب سبدهای غزل کال بود
حنجرهات تا غزل آغاز کرد بستهترین پنجره را باز کرد
دل به سخنهای تو عاشقتر است روی شهید تو شقایقتر است
با تو من و عشق صمیمی شدیم یکشبه یاران قدیمی شدیم
تازه شدم تا به تو دل باختم هر چه شدم تازه غزل ساختم
هر چه من و شعر قدم میزنیم حرف تو را باز رقم میزنیم
***
130- همیشه پارهای از حرفهای من با توست همیشه دست نیازم خدای من با توست
من از دریچهی شبهای قدر لبریزم ولی گشودن زنجیر پای من با توست
نه من توأم، نه تو من، هم تو در منی، هم من که ابتدای من و انتهای من با توست
مرا ببر به تماشای باغهای بزرگ به قصرهای رفیعی که جای من با توست
همین که از تو بگویم برای من کافی است همین که پارهای از حرفهای من با توست
تحمیدیه ای از خواجه عبدالله انصاری ملقب به پیر هرات::
131-
" به نام آن خدایی که نام او راحت روح است و پیغام او مفتاح فتوح است. و
سلام او در وقت صباح مؤمنان را صبوح است و ذکر او مرهم دل مجروح است."
تحمیدیه "گل و نوروز" از خواجوی کرمانی:
132- "به نام نقش بنـــد صفحه ی خــاک عــــذار افــــروز مــــه رویـان افـــــلاک
عبیـــر آمیــــز انفــــاس بهــــــــاری زبــــــور آمـــــوز کبـــــــــک کوهساری
گـــهر بخشنــده ی ابـــر تتـق بنـتد زر افشــاننــده ی صبـــح شـکر خنــد
خداوندی که در ذاتش علل نیست جهان داری که در ملکش خلل نیست
133- مطلع آیات قرآن کریم هست بسما... الرحمن الرحیم
134- به نام آنکه در هجران و غربت به دلها میدهد درس محبت
135- به نامی که اوست چشمه هست ونیست
جز او رفیق و مددکار خلقش کیست؟
136- به نام خدای خالق انس وجن
خدای ریگ وماسه وخاک وشن
137- به قصد قرب برلب قلم می آورم تو را خدای من
خدا خود آفریده در سرم تو را خدای من
138- به نام خداوند آیینه ها فروزنده عشق در سینه ها
139- بود آغاز هر گفتار و هر کار به نام مهربان بخشنده دادار
سپاس او را که نیک ومهربان است یگانه خالق هردوجهان است
بود از بخشش و از مهر سرشار برای بندگانش بهترین یار
140-ستایش بود ویژه کردگار که بر عالمین است پروردگار
که بخشنده و مهربان است نیز بود صاحب عرصه ی رستخیز
141- به نام خدایت بخوان کافرید ز نطفه بیاورد انسان پدید
همیشه بخوان این کتاب مبین خدایست خود اکرم الاکرمین
خدائی که چون آفرید از عدم ترا دانش آموخت خود با قلم
142-به نام آن که عالم را به پا کرد یکی را خان یکی را میرزا کرد
گروهی را ذلیل و باربر کرد در این قسمت شتر را مثل خر کرد
ز حکمت خاک بر فرق گدا ریخت به جیب اغنیا پول طلا ریخت
دبنگی بی هنر را کرد مالک به راهش برزگر را ساخت هالک
به ملک او یکی از پرخوری مرد به راهش برزگر را ساخت هال
143 - به نام نگارنده ی ماه و مهر گذارنده ی نه رواق سپهر
نوازنده ی زهره ی رودگر گدازنده ی شمع نجم سحر
فروزنده ی چشم سیارگان نماینده ی راه آوارگان
نشاننده ی روح بر تخت تن کشاننده ی دل به ملک سخن
گشاینده ی قفل های سخن سراینده ی نامه های کهن
--------------------------------------------------------------------------------------------------------
144-به نام خدای بهار آفرین بهار آفرین را هزار آفرین
به جمشید و آیین پاکش درود که نوروز از او مانده در یادبود
-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
145- به نام خداوند خوب بهار به نام شقایق گل بی قرار
به نام توانا ترین واژه ها به رسم محبت به نام خدا
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
146- به نام خدای چاره اندیش آرامش مردمان درویش
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
------------------------------------------------------------------------------------------------------
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
149- ای دو جهان از قلمت یک رقم بی رقمت لوح دو عالم عدم
در کف من مشعل توفیق نه ره به نهان خانه تحقیق ده
شمع زبانم سخن افروز ساز شام من از صبح سخن روز ساز
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------
خوشبخت کسی که سال خود را، زهرا
با گریه ی بر غم تو آغاز کند
-----------------------------------------------------------
151- خدایی را سپاس آرم که هستی بر جهان بخشد تحرک بر زمین و نظم گردش برزمان بخشد
بدن ها را روان بخشد روانها را توان بخشد دهنها را زبان بخشد زبانهارا بیان بخشد
که بشناسد خدا را بنده و حمد خدا گوید بهر راهی خدا پوید بهر حالی خدا جوید
خداوندی که بر اجزای عالم حکم فرماید ببخشد هر چه را شاید بگیرد هر چه را باید
ز خون بسته،انسانی بدین صورت بیاراید اساس خلقت یک پیل را در پشه بنماید
خدایی را سپاس آرم که انسان را جهان بخشد زمین را رام او سازد به وی نطق و بیان بخشد
خدا را شکر می گویم کریم مهربانی که زجسم سنگ آب آرد، بدن ها را روان بخشد
زقدرت آب و باد و خاک و آتش را در آمیزد به حکمت از درون خاک ، جسم و جان بر انگیزد
--------------------------------------------------------------------------------------------------
152-
به نام خداوند مردان جنگ دلیران چون شیر و ببر و پلنگ
به نام خداوند یاران دین ز شک رسته مردان اهل یقین
به نام یلان محمد (ص) نشان که شد شورشان غبطه ی گردباد
علی صولتانی که در خون شدند به یک نعره از خویش بیرون شدند
به نام کسانی کنم اقتدا که در خاک از آنهاست جوش صدا
به نام غیوران زهرا نسب زخود رستگان به حق منتسب
حسن مذهبان صبور آمده می زهر نوشان آن میکده
خراب آتیان حسین آشنا به خون رنگی ِ مشرقین آشنا
اگر دم فرو بندم از ذکرشان رها نیستم از فکرشان
من و یاد یاران که سر باختند ولی بر ستم گردن افراختند
سحرگاه اعزام یادش بخیر و گردان گمنام یادش بخیر
لباسی که خاکی تر از خاک ولی چون دل عشقان پاک بود
من و چفیه ای ساده و بی ریا رفیقانی افتاده و بی ریا
الهی به مستان بربد شکن به مردان طوفانی ِ خط شکن
الهی به گردان ِ زید و کمیل دلیران چون رعد و طفان و سیل
به آنان که بی پا و سر آمدند شهید از دیار خطر آمدند
به مفقود و جانباز و ایثارگر که شد تیغشان بر عدو کارگر
به مردان در کنج محبس قسم به والفجر و بیت المقدس قسم
به خیبر که برکند مولا درش به رأسی که صد پاره شد پیکرش
به دلسنگی کربلای چهار به یاران بی مدفن و بی مزار
به فتح المبین و به فتح الفتوح به طوفان به کشتی به دریا به نوح
به مرصاد و مردان مرگ آفرین منافق ستیزان تیغ آتشین
من وجنگ یاران دیرینه ایم کمر بسته در هشت وادی خطر
سپر ساخته سینه بر تیرها شنا کرده در شط خون جگر
به کارون و اروند تا پل زدیم گذشتیم از خویش تا رزمگاه
در آن سو دشمن کمین کرده بود عظیم وتهی همچو ابری سیاه
چو طوفان وزیدیم و بر هم زدیم ز خار و خسان خواب و آرام را
خلیج از تب و تاب ما موج زد نوشتیم با خون سرانجام را
به یاد آر بس قایق تیز رو شبانگاه بر خط دشمن زدند
به یک انتهار آخرین ضربه را بر اسلام منحط ِ دشمن زدند
خطر بود و شط بود و غواص ها سلاحی بجز عشق و ایمان نبود
ز نیزارها بی صدا رد شدیم صدایی بجز صوت قرآن نبود
مرا حضرت ساقی آواز داد که جنگ است باید محیا شویم
زنی آنچنان بر صف تیرها که از کشتگان ره ما شوی
یکی قبضه چون قبضه های دگر هماهنگ اصحاب احمد شدم
سپاهی مقدس تر از بدر بود که من در رکاب محمد (ص) شدم
-------------------------------------------------------------------------------------------------------------
157- به نام آنکه ما را نام بخشید زبان را در فصاحت کام بخشید
به نور خود بر افروزندهی دل به نار بیدلی سوزندهی دل
سر هر نامهای از نام او خوش جهان جان ز عکس جام او هوش
درود از ما، سلام از حضرت او دمادم بر رسول و عترت او
ابوالقاسم، که شد عالم طفیلش فلک دهلیز چاوشان خیلش
158- به نام آنکه هستی نام ازو یافت گواهی مطلق آمد بر وجودش
خدائی کافرینش در سجودش که خوانندش خداوندان خداوند
تعالی الله یکی بی مثل و مانند خرد را بیمیانجی حکمت آموز
فلک بر پای دارو انجم افروز به روز آرنده شبهای تاریک
جواهر بخش فکرتهای باریک شب و روز آفرین و ماه و خورشید
غم و شادی نگار و بیم و امید گوا بر هستی او جمله هستی
159- به نام آنکه این دریای دایر ز عین عقل اول کرد ظاهر
عیان شد عین عقل از قاف قدرت سه جوی آورد اندر باغ فطرت
درخت نور چشم جان برافراخت همای عشق بر سر آشیان ساخت
دهد بر جویبار چشم احباب ز عین عشق بیخ حسن را آب
دو عالم ذره است و مهر خورشید دل رست انگشتری و عشق جمشید
سرای روح کرد این خانه گل خورای عشق گشت این خانه دل
حصار جسم را از آب و گل ساخت به چندین مهره دیوارش برافراخت
160- به نام خدایی که جان آفرید/ به لطفش زمین و زمان آفرید
161- هست بسم اللّه الرحمن الرحیم مصحف آیات اسرارِ قدیم
162- نام حق سر دفتر هر دفتر است آنچه بی نام خدایست ابتر است
163- افتتاح نام ها از نام او هر دو عالم جرعه نوش از جام او
164- حمد بی علت خدا را لایق است علت و معلول بر وی عاشق است
آن خداوندی که در عرض وجود هر زمان خود را به نقشی وانمود
جمله ذرات جهانِ مرآت اوست هرچه بینی مصحف آیات اوست
جمله عالم عابد و معبود اوست هرچه بینی ساجد و مسجود اوست
جمله موجودات بی کام و زبان حمد او گویند پنهان و نهان
با سلام
شما می توانید نمونه سوالات پیام نور مقطع کارشناسی رشته های مدیریت؛ حسابداری؛ روانشناسی و علوم تربیتی و همچنین دروس عمومی را در قسمت نمونه سوالات پیام نور دانلود نمایید.